محمد متين پرنده ي كوچك خوشبختيه منمحمد متين پرنده ي كوچك خوشبختيه من، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره
هومن اميد زندگيهومن اميد زندگي، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

متین عشقی و هومن

روايت سفربهاري(ازشمال تاجنوب)فصل دوم

بعد ازسفربه شمال دو روز استراحت كرديم وبه ديد وبازديد عيدپرداختيم.وبعد در روز هفتم عيد به همراه خانواده عموفرشيدبه سمت شهر زيباي خوزستان حركت كرديم. در راه رفت ازشهرهاي ساوه"همدان"اصفهان وشهر كرد گذشتيم وبه اهواز رسيديم. در روز اول توقف دراهواز به قلعه سلاسل كه جز جاهاي ديدني اهوازه رفتيم هرجاي اهواز به رودكارون ختم ميشد تمام منظره ها از منظره ي رودكارون مستثنا نبود. بعدازيه توقف كوتاه در قلعه سلاسل به سمت ساحل رودكارون حركت كرديم.در خوزستان برخلاف شمال كه هواسردبودونتونستيم تن به اب بزنيم"شما كوچولوها ازشادي اب بازي بي بهره نموندين ويه اب بازي حسابي راه انداختين. بعدازكلي بازي وحس قشنگ دنبال سنگ هاي زيبا وصيقل...
15 ارديبهشت 1393

روایت سفربهاری فصل سوم(بازگشت)

بعد از یک روز توقف در ابادان عموفرشیدتصمیم گرفت که به سمت تهران حرکت کنیم ودر بین راه از جاهای دیدنی دیگه دیدن کنیم. در راه بازگشت دوباره از شهر شوشتر گذشتیم وتمام جاهای دیدنی رو که اون روز به دلیل بارندگی نتونسته بودیم دیدن کنیم و دیدیم. مثل تالاب شادگان که جای بسیار زیبایی بود و با قایق از اونجا دیدن کردیم و به یه جزیره رفتیم.در بین راه نیزارهای اطراف تالاب بر زیبایی اون افزوده بودو در بین راه تالاب گاومیش هایی رو دیدیم که کنار ساحل تالاب شنا میکردندخیلی زیبا بود تا حالا من گاومیش رو از نزدیک ندیده بودم. بعد از اون به سمت چغازنبیل و هفت ت÷ه حرکت کردیم و برای شام درهفت تپه توقف کردیم.وبعداز يه توپ بازي حسابي با بابا فرشاد وباز...
15 ارديبهشت 1393

روايت سفربهاري(ازشمال تاجنوب)فصل اول

نوروز93 سفرنامه بهاري كه ازروز سوم فروردين شروع شد وبه15 فروردين ختم شد. درروزسوم فروردين طبق قولي كه بابا به دوستش اقامجيد داده بود باهم راهي شمال شديم. اول براي تبريك سال نو وعيد ديدني به خونه ي اونا رفتيم وبا يه خانواده ي سه نفره ي گرم مواجه شديم.اين خانواده اهل اذر شهره استان گلستان هستند.كه قراره يه برنامه هم براي رفتن به گلستان بذاريم. شب رو خونه ي عمو مجيدگذرونديم وصبح روز سوم به سمت شمال حركت كرديم.اونا يه دختركوچولوي ناز وشيطون به نام نيايش داشتند كه حدود 5ماه ازمتين كوچكتره .نيايش ومتين با شيرين زبونيهاشون سفر رو به ما شيرين تر و خاطره انگيزتر كردن درطول مسير براي ناهارتوقف كرديم . ...
15 ارديبهشت 1393
1