خاطرات قندعسل14(پايان)
6|12|92
سلام. عزيزاني كه از اول اين وبلاگ لطف كردن و ما رو همراهي كردن اطلاع دارن كه سري خاطرات قند عسل خاطراتي بود كه توسط من قبل از شروع اين وبلاگ در دفترخاطرات متين ثبت شده.و من براي ثبتشون توي وبلاگ اون هارو بين خاطرات روزانه ي متين توي اين وبلاگ گنجوندم.واين اخرين خاطره از خاطرات قندعسل هست.بقيه ي خاطرات به صورت روزانه ثبت ميشه.
13|9|92
دو سال وشش ماهگي
پسر عزيزم ديگه بزرگ شدي يعني تمام چيز هايي رو كه بايد يادميگرفتي رو يادگرفتي شايدم بيشتر از اون چيزهايي روكه بايد... رو يادگرفتي.
خيلي ازشعرهارو خودت حفظ ميكني.يه كتاب داستان داري كه تمام
شعرهاشو از اول تا اخرحفظي.
كتاب هاچين و واچين كه شعرهاي اتل متل توتو له رو به چند شكل
مختلف بيان كرده.مثلا:
اتل متل توتوله گاو حسن مفيده"اتل متل توتوله بز بزكم چه جوره و...
(اين كتاب و ياد اوري كردم تا بعدا تهيه كني وبرات تجديدخاطره بشه)
عزيزم انقدر باهوشي كه من به هوش و استعدادتو افتخارميكنم.
گاهي وقت ها يه حرفايي ميزني كه من به فكر فرو ميرم كه تو كي انقدر بزرگ شدي.
تمام دندونات كه كامل در اومده"قد كشيدي وبه همراه قدت زبونت هم فكر كنم قدكشيده.... انقدركه من وبابات عاشقت شديم.
عاشق حرف زدنت"راه رفتنت"شيطونيات...
خيلي ازكلمه هاي انگليسي رو يادگرفتي.مثل:
appleسيب"aligatirتمساح"مورچهant"توپball" شكلات"گربه"ماشين"ميمون"تلويزيون"خونه برفي"بادكنك"
وخيلي خيلي چيزهاي ديگه كه نوشتنشون وقت گيره....
وقتي تلفن زنگ ميخوره سريع ميدواي وتلفن رو برميداري وهركي كه باشه اگر حتي يك بار هم صداشو شنيده باشي":سريع ميشناسيش
وشروع به احوال پرسي ميكني و حال خودشو تمام خانوادشو ازش
ميپرسين بعد گوشي رو لطف ميكنين وبه من ميدين.
توي دارو خوردن اصلا باهات مشكل ندارم انقدر دارو خوردن رو دوست
داري كه به راحتي مثل خوردن عسل قورت ميدي.
الانم چندروزه كه به خوردن گوجه حساسيت نشون دادي وبدنت
دو دفعه كهير زده.ومن چند روزه كه بهت گوجه ندادم.
اميدوارم چيز حادي نباشه وتو زودخوب بشي.
الانم تو خوابي مثل فرشته ها...
دوست دارم عزيزم