محمد متين پرنده ي كوچك خوشبختيه منمحمد متين پرنده ي كوچك خوشبختيه من، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره
هومن اميد زندگيهومن اميد زندگي، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

متین عشقی و هومن

مورچه جونم تو ماهی عیب نداره سیاهی

اینم چند تا شعر کودکانه برای کوچولوهای نازتون که دوست دارن شعرهای جدید یاد بگیرن                                                                         اتل متل  یه مورچه قدم گذاشت توکوچه                                                             یه کفش قرمز اومدپاي اونو لگدكرد                                                                        مورچه ي پاشكسته راه نميره نشسته                                                               نميتونه كاركنه تولونه انبار كنه                                                                                مورچه جونم توماهي    عيب نداره سياهي      پات خوب بشه الهي                                ...
13 اسفند 1392

شیرین کاری های قندعسل مامان

الانم اومدی وبه من میگی مامان عددارو تودفترت بنویس من ببینم .بعدبامن تکرارمیکنی  رک(یک)"دو"سه"چاخار(چهار)بعد تویه برگه عددهاروبرات نوشتم.گفتی بازم بنویس گفتم بیامامان این خودکار خودت بنویس   بعدرفتی وداری عددهاروتکرارمیکنی ویه سری خط روی دفترت میکشی ومیگی  رک"دو"سه"چاخار.قربون اون زبون کودکانت که دوست داری همه چیزوجلوجلویادبگیری.این مثال هاروزدم تاازهوش سرشارت که بیشتراز سن کوچولوته بگم.الان خیلی از شعرهایی که ازکتاب داستان هات برات میخونم روحفظی.یکی ازکتاب داستان هات رو که از اول تااخرشعرهاشوحفظ کردی..(یادگرفتن ودوست داری این ازیک سالگیت ازهمون موقع که شروع کردی به زبون باز کردن وخیلی سریع کلماتویادمیگرفتی شروع شد.انقدر زودیاد گرفتی که همه ...
13 اسفند 1392

دل نوشته

پسرعزيزم متين ميخوام بدوني كه خيلي دوست دارم ودليلم براي نوشتن اين وبلاگ براي تواينه كه باتوپسرنازم .ادمايي كه ازاين وبلاگ بازديدميكنن دردودل كنم وتورو ازاتفاق هايي كه درمورد تو وخانوادمون درطول اين سالها مي افته باخبر كنم .اولش ميخواستم فقط اتفاق هايي كه مربوط به توميشه روبنويسم.واونايي روكه صلاح نميديدم الان ياحتي هيچ وقت ديگه بدوني روننويسم ولي بعدديدم كه اين حق توئه كه بدوني براي اينكه قدر خودتو ومحبتي روكه خدادرحق تو وماداشت روبدوني.وبيشترشاكرخداي خودت باشي.به همين دليل تصميم گرفتم كه همه چيزوبنويسم.اميدوارم كه بعدا كه خودت تونستي مطالب اين وبلاگو بخوني بادرك بالايي كه پيداميكني اونارودرك كني وسعي كني اين تجربه هارو درزندگي خودت هم به...
13 اسفند 1392

تولد وبلاگ

سلام.اول سلامبه پسرنازم كه باعث به وجودامدن اين وبلاگه.امروز26ماهاذرهساله1392اولين روزه ساخته شدن اين وبلاگه كه درموردمتين وخانواده ي سه نفري ماست. سخني باخوانندگان اين وبلاگ:سلام به مخاطبان اين وبلاگ كه به طورتصادفي ياازطريق خودم بااين وبلاگ اشنا شدن وشروع به خواندن مطالب اين وبلاگ ميكنن.درابتدا ازشما دوست عزيزخواهش ميكنم اصلرازداري رارعايت وازمطالب اين وبلاگ استفاده ي سوء نكنيد.بااحترام وتشكرقبلي از شمادوست عزيز.وازشماخواهش ميكنم حتي اگربراي يك باراز اين وبلاگ بازديدكرديدمنوازنظرات وپيشنهادادتون مستفيض كنيد.ازاينكه براي بازديدازاين وبلاگ وارائه نظروقت باارزشتون رو دراختيارمن قرارميديدمتشكرم.
13 اسفند 1392

خاطرات قندعسل14(پايان)

6|12|92 سلام. عزيزاني كه از اول اين وبلاگ لطف كردن و ما رو همراهي كردن اطلاع دارن كه سري خاطرات قند عسل خاطراتي بود كه توسط من قبل از شروع اين وبلاگ در دفترخاطرات متين ثبت شده.و من براي ثبتشون توي وبلاگ اون هارو بين خاطرات روزانه ي متين توي اين وبلاگ گنجوندم.واين اخرين خاطره از خاطرات قندعسل هست.بقيه ي خاطرات به صورت روزانه ثبت ميشه. 13|9|92 دو سال وشش ماهگي پسر عزيزم ديگه بزرگ شدي يعني تمام چيز هايي رو كه بايد يادميگرفتي رو يادگرفتي شايدم بيشتر از اون چيزهايي روكه بايد... رو يادگرفتي. خيلي ازشعرهارو خودت حفظ ميكني.يه كتاب داستان داري كه تمام شعرهاشو از اول تا اخرحفظي. كتاب هاچين و واچين كه شعرهاي اتل مت...
13 اسفند 1392

خاطرات قندعسل12(جيش د...ده..)

17|11|91سه شنبه سلام پسرگلم اين ماه تو يك سال وهشت ماهته والان2روزه كه جيشت روميگي. وحرف زدن رو ديگه كامل يادگرفتي.يعني كلماتي روكه بلدي واضح ميگي. هرچيزي رو كه ميخواي مثل غذا يا اب وخيلي چيزاي ديگه رو واضح بيان ميكني.مثلا غذا رو هرموقع از روز كه باشه ميگي شام. حتي موقع صبحانه هم ميگي شام بده. من براي از جيش گرفتنت تلاشي نكردم.يه روز صبح كه ازخواب بيدارشده بودي گفتي جيش دارم. البته از خيلي قبل تر مامان جوني به توياد داده بود(جيش داشتي ميري د..د)يعني حياط به سمت دستشويي.بللله ديگه انقدركامل حتي.... وتو اين كلمه رو تكرارميكردي كه جيش د..د.. ولي هنوز وقت جيش كردنتو نميدونستي يعني بعداز اينكه جيش...
13 اسفند 1392

خاطرات قندعسل13(ماه مبارك رمضان)

19|4|92چهارشنبه(اول ماه مبارك رمضان) متين عزيزم اين سومين ماه رمضانيه كه توحضور داري. اولين ماه مبارك تو 3ماهه بودي.دومين 1ساله .والان هم كه دو سال داري. پنجشنبه ي هفته ي پيش13|4|92 تو رو هم از جيش گرفتم هم از شيشه ي شير. الانم اومدي خودكار رو از من گرفتي و ميخواي دفتر روهم از من بگيري   طريقه ي از شيشه گرفتن جديد سرشيشه رو بريدم ونشونت دادم وشيشه رو به صورت نمادين انداختم توي سطل اشغال بعدتو پرسيدي:سرش بريدي؟ من گفتم:بله.. توگفتي:انداختي اشغالي؟ من گفتم:بله.. تو گفتي ببينم؟ گفتم بيا مامان ببين ديگه انداختم سطل اشغال اخه تو بزرگ شدي.. بعد از چند روز هنوز يادت بود و هر وقت هوس شيش...
13 اسفند 1392

خاطرات قندعسل11(تولدمهياركوچولو)

جمعه31|6|91 مهيار كوچولو چندروزه كه به دنيا اومده(مهيار16|6|91به دنيا اومده) وتو اونو خيلي دوست داري. تازه حرف زدن و يادگرفتي و چندكلمه ميگي. به مهيار ميگي   جوجو. دستتو مياري جلو وبه طرفش اشاره ميكني و ميگي  جوجو.  كلمه هايي كه ميگي: جوجو "بده"به به"ميگي به به بده" ( د)به معني سلام هر كسي كه از در ميادتويه(د) غليظ ميگي.يعني سلام.  بله و نه  رو سرتكون ميدي و با اشاره ميگي. ميخواي بگي مال منه ميگي    منه"منه   به مامان ميگي     ماما بابا رو كامل ميگي بهت ميگم برو كنترل رو بيار سريع متوجه ميشي و ميري مياري. ميگم برو شيشه شيرتو بيارمياري برام عسلم. وقتي يكي از خوراكيهات مثلا بيسكوييتت ...
13 اسفند 1392

خاطرات قندعسل10(كچلي)

شنبه7|5|91  سلام پسرنازم. ديروز مامان جوني تورو برده بود خونشون وبدون اينكه به من بگه موهاي تو رو كوتاه كرده بود. يعني كچله كچل"همه ي موهاتو از ته زده بود. وقتي اوردت خونه من خيلي ناراحت شدم ولي بعد كه اروم شدم. ديدم كه قيافت بدم نشده ها"مامان.خيلي بامزه شده بودي ديگه داري بزرگ ميشي عزيزم بعضي از حرفايي كه بهت ميزنم ومتوجه ميشي مثلا: وقتي بهت ميگم مامان جون برو شيشه شيرت رو بيار متوجه ميشي وانجامش ميدي. كلمه ي بابا رومفهوم ميگي.اما هنوز مامان نگفتي. هر كي خونمون بياد"وقتي كه ميخوادبره تو دنبالش گريه ميكني اخه بيرونو شناختي وميدوني كه جاي گردشه. انقدر سحر خيزي كه صبح هاي زودبيدار ميشي ودنبال بابات كه ميخ...
13 اسفند 1392