به روايت متين(كوه ها خورشيد را بيدار ميكنند)

7|11|92 روز دوشنبه يه روز كه داشتيم با ماشين به مهموني ميرفتيم تو توي جاده متوجه كوه هاي اطراف جاده شدي وازمن پرسيدي كه مامان اون چيه؟ من برات توضيح دادم كه مامان اون كوهه. كوه ها خيلي بلندند طوري كه به اسمون ميرسن. بعد توپرسيدي به خورشيدم ميرسن؟ من گفتم شايدبرسن چطور مگه مامان؟ تو گفتي مامان پس ميشه بريم بلاي كوه خورشيد وبيدار كنيم؟ ميخواستم اون لحظه درسته قورتت بدم اونقدر كه تو خوشمزه سوال پرسيدي. من گفتم نه مامان كوه ها اونقدر بلند نيستند كه دست ما به خورشيد برسه. بعد تو پرسيدي به ابرا چي؟ من گفتم به ابرا ممكنه برسه. كوه ها به ابرا ميرسن. بعدتو گفتي پس ميريم بالاي كوه رو ابرا خورشيدو بيدار ميكنيم. من گفتم باشه مامان. عمه جونتم كه كنار ما نشسته بودو سوالاي تورو گوش ميكرد از اين همه سوالاي عجيب تو وتخيل بالاي تو تعجب كرده بودو تحسينت ميكرد. بعد از اون روز هرموقع كوه رو ميبيني ميگي اه مامان كوهه كوه ها كه خورشيدو بيدار ميكنن.منم با هيجان ميگم اره اره مامان ديدم. عزيزكم اگر من نويسنده يا شاعر بودم حتما از اين جمله هاي متخيل كودكانه ي تو براي عنوان كتابام استفاده ميكردم. كسي چه ميدونه شايد بعدا خودت از اين كلمات استفاده كردي.